۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

اخبار محرمانه

یادمان است که در گذشته نظمیه و دوستاق خانه مخبرانی داشتند که اخبار خفیه را جمع میکردند و به دربار میرساندند . گاه نیز اخبار مربوطه مرقومه میگشت و به راه های دور ارسال میگشت که چاپار حکومتی موظف به حمل نوشتار به نحوی بود که به دست رعیت جماعت نیفتد. ولی اگر هم چنین میشد رعیت جماعت بی سواد چیزی از آن نوشته ها نمیفهمید و اگر هم مکتب رفته ای بود سرش در حساب نبود باز هم نمیفهمید که اینها چیستند . حال میگویند چاپار خانه بزرگی در بلاد فرنگ گندش را در آورده و چاپخانه شده . اخبار مگو به نزد رعیت جماعت هویدا کرده . غافل از این که رعیت جماعت را چه به اخبار خاصه . رعیت همیشه باید به فکر تهیه نان و آبش باشد و هزار بد بختی دیگر . آن قشر مکتب رفته هم که هر کدام یک سر دارند و هزار سودا . حال با این همه نوشتار پراکنده در سرتاسر بلاد چه میخواهند کنند . خودشان هم نمیدانند . زمانه ای شده

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

مسکوکات فرنگ

خیلی وقت بود حرفمان نمیآمد . خب آدم وقتی حرفش نمیآید باید که لالمانی بگیرد . این که چرا حرفمان نمیآمد هم علتش این بود که حرفی نبود برای آمدن . ولی حال شنیده ایم که قیمت مسکوکات فرنگ فزونی گرفته و در بازار ولوله افتاده که چنین و چنان . پول رایج مملکت شده پشیز و پول فرنگ شده خون گران . حال دیگر چه گونه کسبه با پول فرنگی خرید کنند و با پول رایج بفروشند معلوم است که تفاوت قیمت را باید رعیت بیچاره بدهد. بماند که فرنگی جماعت هم خودشان را چس کرده اند و با اهل بازار وطنی تجارت نمیکنند . با این اوصاف دو روز دیگر اوضاع میشود به شکل دوران دده خودمان که هر کس مرغ و خروس داشت و گاو و گوسپند و دستی به زراعت میتوانست شکم خود و زن و بچه را سیر کند و دیگران مفلس و بیچاره . و البته یحتمل دزدی و غارت هم در راه است و نظمیه چی جماعت اگر خودش نرود پی دزدی و غارت نمیدانم چه و چه و چه .با این اوصاف عجیب نیست که رعیت همان چندرغاز پشیزش را هم هول بزند که تاخت بزند با مسکوک طلا و پول رایج فرنگ.
زمانه ای شده.

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

نخوردمانی

جمعی از رعایا که به دست دارالخلافه به سیاه چال افتاده اند دست از غذا خوردن کشیده اند . چندیشان هم از دیروز دیگر آب هم نمیخورند . اگر بالفور کاری برایشان نکنند هلاکشان قطعیست . خیلی مردند و خیلی مردانگی کردند . حال در این میان جمعی افتاده اند وسط که اینها روزه سیاسی گرفته اند . بی پدر ها اعتصاب غذای این دست از همه جا کوتاه شدگان را که دارند با زجر کش کردن خودشان حرفشان را میزنند ؛ باز دارند به حساب دین و مسلک خودشان میگذارند پدر سوخته ها . تف به رویشان و وجودشان که این بیچاره ها هنوز نمرده اند دارند برای تیم خودشان مصادره شان میکنند . هر چند که الان دلمان بیشتر برای اینان ریش شده تا خشممان بر این بی چشم و روها . حساب اینها باشد تا روزی که این مردان به سلامت باز آیند و خود رو در رو شوند با این فرصت طلبها .
زمانه ای شده
.

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

رخوت

رخوتمان می آید. انگار که جمعه باشد و عصرش .نمیدانیم از نشئه گی است یا از خماری .گمانم چیز خورمان کردند . دلمان میخواهد چشممان را باز نگه داریم . ولی انگاری یک فوج از دوستاق خانه دارالخلافه مامورند که چشممان به هم آید . نمیدانیم زنده ایم یا مرده ایم . ولی نزدیک به یقین است که داریم میمیریم . دوباره میمیریم . مثل آن دفعه که مردیم . و آن دفعه . و آن دفعه قبل تر. و هر دفعه . فقط نمیدانم که چرا همیشه از رخوت میمیریم . مشکل از خودمان است یا دارند می میرانمان معلومان نیست . همیشه چیز خورمان کرده اند . همیشه چیز خورمان میکنند . تا چشممان به هم بیاید . تا رخوتمان بیاید . تا دوباره بمیریم .

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

کسبه و بازار

چند صباح قبل که رعیت جماعت برای حق و حقوقش به خیابان ریخت و چنان و چنین شد کار ایشان را همه پسندیده میدیدند . چندسنه قبل که مکتب رفته ها برای دارالفنونشان چنان و چنین کردند به همین صورت . هر گاه که اهل قلم برای مجلات خود چنین کنند عالی است در دید عوام. حال که این کسبه برای حق و حقوق خود با دارالخلافه به جدل برخواسته اند ؛ شده اند دزد و مال پرست و بی ناموس و فلان در دید این عوام . عوام هم عوام قدیم . زمانه ای شده .

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

کاه و جو

میگویند کاروانیانی که به بلاد غربت میروند با نبود کاه و جو برای چارپایانشان زمین گیر شده اند . در بلاد فرنگ و همین دور و اطراف ؛ دیگر ستوران را علوفه نمیدهند . لابد باید از این پس هر خری یک خر دیگر را دنبال خود بکشد که فقط کاه و یونجه برای طول سفر با خود ببرد. عجیب است که تا همین دیروز شتر شتر کاه و جو به خفا به بلاد نزدیک آن سوی مرز به دور از چشم گمرک چیها برده به چند برابر قیمت میفروختند تا از لطف دارالخلافه برای کمک به خران و گاوان وطنی جیب خود را پر سکه کنند حال خورده اند به خفت و خواری .
زمانه ای شده

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

گوشت دم توپ

رعیت جماعت مانده چه کند. بشود گوشت دم توپ ؟ بشود خانه نشین ؛ چون زنان محجبه در پس قائله کشف حجاب؟ آقایان دو روز مانده به مراسم یادشان افتاده جان رعیت عزیز است ، تا دیروز و پسین روز چه ؟ از توی جوق آب جسته شده بود که مدام هلش میدادند جلو؟ از آن طرف هم جماعتی میگوید اینها خبر دارند از دوستاغخانه و دارالخلافه که قرار است نسخه رعیت جماعت پیچیده شود و دل خوش کرده اند به عر و گوز شیخ بی پشم وپیله که از اولش هم کلاهش پشم نداشت و حالا هم از ترس جانش جلو افتاده ؛ ولی کسی نمیگوید تکلیف این جماعت دل سوخته چیست که مانده حیران و سرگردان ؟
ما که نه سر پیازیم و نه ته پیاز دلمان هم نمیخاست از روز اول رعیت جماعت بشود گوشت دم توپ . حال بایدش چه خاکی بر سر کند بماند تا بعد.
زمانه ای شده .

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

لج و لج بازی

این جماعت هم ولایتی ما هم عجب یدی دارد در لج و لجبازی . اولاد و باقی فلانی را به هیچ قبول ندارند ؛ بگوئی یک غاز دستش بدهند که ببرد برای چرا ؛ خود فلانی را هم مدام دارند لعن و نفرین میکنند . حالا که این طفلک در امده از این دارو دسته حمایت کند شده اولاد پیغمبر . از آن طرف هم فراشان دارالخلافه که تا دیروز برای فتوغراف فلانی که مانده بوده زیر پا خون گریه میکردند و خون میریختند چنان رنگ عوض کردند که سر خاک فلانی اجازه یک فاتحه خواندن هم به باقی آن مرحوم نداده اند. و کلهم هر دو طایفه مرحوم فلانی را فقط برای عزا و عروسی خرج میکنند .
زمانه ای شده

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

قربان ننه مان میرویم

دده ها قدر ننه ها را آن جور که باید نمی دانند . البته دده ما دیگر در قید حیات نیست. اما خودمان قربان ننه مان میرویم. قربان ننه تان بروید ؛ هر چند که ننه تان به قربانتان رود . ای به قربان همه ننه های عالم .

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

ملال

حوصله مان سر رفته . کسالت از در و دیوار میبارد . رعیت جماعت منتظر اتفاق و حادثه مانده ؛ دارالخلافه در وحشت از هر اتفاق رخوت تمنا میکند .حوصله بارگاه و ملیجکان را هم نداریم ؛ تلخکمان در خفا برایمان شعر میگوید از اوضاع رعایا و به جای خنده و حالا حد اقل زهر خند و تلخند ؛ فقط میگرید پدر سوخته و دل ما را هم ریش میکند .
حال ما که این چنین است وای به حال بیچاره رعیت جماعت .
زمانه ای شده !

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

چادر چاقچور

رعیت مانده است گرسنه ؛ حکومت پیچیده است به چادر چاقچور نسوان ؛مکتب رفته ها و کمالات دان ها هم افتاده اند توی قضیه و جدل بر سر چادر چاقچور راه انداخته اند.
مانده ایم حیران اگر حکومت گیر میداد به موال رفتن رعیت ؛ این روشنفکران هم همه هم و غم خود را معطوف میکردند به مخالفت در روش موال رفتن؟
زمانه ای شده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

سر بداران

چندی پیش ضعیفه ای به رجل پریده بود که چنین و چنان ؛ خلق وامصیبتا کردند و قیامت نمایان شد . حال که تنی چند را به ناگاه بر دار کرده اند حضرات به تخم مبارکشان هم نیامده . بعد داعیه فلان و بهمان هم دارند پدر سوخته ها.
زمانه ای شده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

ارواح

چند گاهیست که میگویند پاره ای ارواح در گور و در و پیکر یا نمیدانم کجا میچرخند که به چشم برخی نمی آیند و تنها با خواص گفتگو میکنند. در عجبیم که چرا این خواص جملگی از نسوانند . پدر سوخته ها کار خود را سهل کرده اند با مرد جماعت کاری ندارند و یک راست به دنبال مقاصد خود پرسه میزنند . زمان ما لوطی جماعت فقط در پی حفظ ناموس دیار خود بود ولی حالا چه شده که این نا لوطی ها چون شبح میچرخند و به چشم مرد جماعت نمی آیند تا از گزند آسوده باشند در پی کار خویش.
زمانه ای شده.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

قحطی

گمانمان در بین رعایا قحطی آمده . رعیت جماعت مدام تصویر دست به دست میکنند از طعام خوش رنگ و لعاب . و بیچاره ها چه غش و ضعفی هم میکنند پای این تصویرها . لابد یک تکه نان جو هم در انبان ندارند سق بزنند . دلمان ریش شد .
زمانه ای شده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

عکسهای قدیمی

نشسته بودیم عکسهای قدیمی را نگاه میکردیم حسابی سرمان گرم شد زمان از دستمان رفت.
فرمان مشروطیت را دیدیم که بعدا تخم و ترکه خودمان مجلسش را بستند به توپ پدر سوخته ها . اندازه پشگل بز مغز نداشتند ؛ و گر نه میگذاشتند مثل تخم و ترکه دیگران ماله بکشند در خانه ملت را و آن را هم بکنند امارت اربابی . اصلا چه معنی دارد رعیت از خودش خانه داشته باشد . هر غلطی خواست بکند برود در خانه اربابش تا اذن بگیرد. ارباب اجازه داد برود غلطش را بکند . اجازه نداد غلط میکند که غلط بکند.
زمانه ای شده .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

روز رعیتها

مخبرین خبر آورده اند که رعایا یک روز به نام خود گذاشته قصد مطالبه مواجب عقب افتاده خود را دارند
در زمان ما که رعیت هر چه میکاشت سهم ارباب را میداد بقیه هم اگر چیزکی میماند سهم رعیت بود و از همان محصولش بر میداشت دیگر
خوب رعایا چرا نمیروند مواجب خود را از محصولشان بر دارند که کار بکشد به نشست و قشون کشی و نظمیه چی؟
زمانه ای شده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

نمیدانیم چه مرگمان شده که مخمان نمیچرخد
چیز خورمان نکرده باشند خوب است
در کودکی ننه مان میپائیدمان در دربار تریاق به خوردمان ندهند که از دستمان خلاص شوند
گویا درباریان این دوره فوت میکنند تودهان و دماغ مخالفان با سپر یا چیزی شبیه این گمانم همان تف است که دشمنانشان را کله میکند سکته شان میدهد یا نمیدانم چه درد و مرضی میاورد که ضعیفه یکی از همین مغضوبین شدیدا گیس کشیده است و شیون که شویم را میخواهند خلاص کنند و اگر تقش در برود حاکم مسئول است
والا زمانی که ما حاکم بودیم رگ میزدند خلاص ؛ حاشا هم نمیکردیم
زمانه ای شده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

قشون نرم

شایع شده است که غورخانه ای را برای جنگ نرم تجهیز کرده اند
تفنگ چی ها در کنار زن و بچه ولا شده رو بروی هر دمزنک گفتار نوشتار میکنند و در عرصه میپراکنند
اسامی معلوم الحال گزیده اند از بحر خود . عشق ولائی دارند و مدام ولا میشوند در حین جنگ
یک تنه به هر شیری میتازند و خلقی را مشغول خود میکنند
ژانگولر نمیدانند
ژانر و گودر به سخره گرفته اند
عجب زمانه ای شده
جنگجویان زمان دده مان کجا ؟ این غورچی های ولا شده و نرم کجا؟
بفرمانیم با ولا شدگان وارد جنگ نشوند و به کار خود بپردازند کم محلشان کنند تا آنان بیشتر به زن و فرزندشان برسند تا چه پیش آید

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

ستیز

عوام به ستیز افتاده اند
طایفه نسوان با مردهای آنچنانی
میگویند ضعیفه ای اهل قلم پاشنه دهانش را کشیده به مرد جماعت که تا متلک نگویند مرد نمیشوند پدر سوخته ها
حالا پدر سوخته ها مردیشان گرفته برای این ضعیفه سخن نگاره میپراکنند در خفا و آشکار
زمانه ای شده است برای خودش

شایعات واقعی

شایع شده بود درش را گل گرفته اند
فرمودیم بیازمایند
چار طاق باز بود
فتح بابی گشت برای نگارش فرموده هایمان
باشد تا بعد